کرم کتاب نگذاشت کتاب خوان شویم.

داشتم با خودم فکر می‌کردم چرا همه‌‌‌ی رسانه‌ها، خبرگزاری‌ها، آمارهای رسمی و غیررسمی خبر از سرانه‌ی وحشتناک مطالعه در ایران می‌دهند. آماری در حد ۲ دقیقه در شبانه‌روز! بعد یادم افتاد وقتی کوچکتر بودم و عاشق مطالعه و کتابخوانی بودم اطرافیانم به من می‌‌گفتند کرم کتاب!
بزرگتر که شدم از این که سرم توی کتاب باشد و پول توجیبی‌هایم را برای خرید کتاب خرج کنم یک کمی دلزده و خجالت زده بودم. راستش فکر نمی‌کنم کسی دلش بخواهد با کِرم مقایسه شود یا لقب کِرم را یدک بکشد.

حتی یادم می‌آید کلاس پنجم ابتدایی وقتی برای نخستین بار عینکی شدم و آن قاب رنگی را روی چشم‌هایم گذاشتم و صبح فردا با عینک به مدرسه رفتم معلم‌مان چشم غره‌ای بهم رفت و گفت: “چقدر بهت گفتم اینقدر سرت توی کتاب نباشه همین که درس مدرسه را می‌خوانی بس است حالا وقتی واسه این چشم ضعیفی این ترم تجدید شدی میفهمی دیگر نباید شور چیزی را دربیاوری”

الان سالهای سال از آن روزها می‌گذرد و من هنوز گاهی یواشکی کتاب‌  می‌خوانم. هنوز یواشکی.
ادامه این مطلب از وبگاه #بازده را در این لینک ببینید.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.