نقد و بررسی فیلم رخ دیوانه

این فیلم داستان چند جوان است که در یک قرار اینترنتی با یکدیگر آشنا شده و به دنبال یک شوخی و شرط بندی در مسیری پیچیده و دلهره آور می‌افتند. مسیری که درک جدیدی از زندگی و اجتماع را برای هرکدامشان رقم می‌زند.

اگر "رخ دیوانه" را به صورتی مستقل مورد بررسی قرار دهیم متوجه این حقیقت می شویم که همان قدر که میتوان آنرا به عنوان یک حرکت نو و تازه در نظر گرفت, به همان اندازه نیز خام و بی تجربه است. به کاربرد روایت غیر خطی و عنصر غافل گیری در اثر بپردازیم ... در ابتدا باید گفت که آنقدر این غافل گیری در انتهای کار عجیب و کوبنده است که مخاطب را به اصطلاح نیمه هوشیار کرده و ما غرق در تعجب در انتها با خود می گوییم عجب اثری! در حالی که اگر برای دومین بار به تماشای اثر بنشینیم متوجه گاف های روایی کار می شویم. بخشی از حقیقت به ما نشان داده نمیشود و کاراکتر های محوری داستان "مسعود" و "پیروز" با خلق قصه هایی دروغین روایتی نو میسازند, در واقع ما دقیقا در جایگاه سایر آدم های قصه قرار میگیریم و بخشی از حقیقت را نمیدانیم با این تفاوت که صدای "پیروز" که سوار بر تصویر است و خود تصویر دو عامل مهم دیگر هستند که باور ما نسبت به این دروغ را محکم تر میکنند. 

ادامه این مطلب از وبگاه #نقد_فارسی را در این لینک ببینید.

نگاه سینما به مقوله اسیدپاشی

در "لانتوری" هم این بازیگران اصلی "عصبانی نیستم" یعنی باران کوثری و نوید محمدزاده هستند که حضور دارند.

داستان "لانتوری" درباره پسر جوانی است از طبقه پایین اجتماع که عاشق دختری روزنامه‌نگار می‌شود و البته که این عشق سرنوشتی تراژیک را برای دختر رقم می‌زند چراکه پسر جوان و خودخواه که نمی‌تواند به وصال محبوب برسد بر صورت وی اسید می‌پاشد و البته همین اسیدپاشی است که ادامه ماجرا را شکل می‌دهد…

درمیشیان اینجا سبکی مستند-ژورنالیستی را برای روایت برگزیده و با تقطیعی متکی بر سه عنصر عکس، صدا و موسیقی کوشیده کاری کند که مخاطب با تمام وجودش شومی ‌اسیدپاشی را درک کند.

اسیدپاشی هرچند گره اصلی "لانتوری" را می‌افکند و زیربنای درام است اما این گره مجالی است برای بررسی یک دوقطبی میان اسیدپاش و او که به صورتش اسید پاشیده شده!

سبک مستندوار فیلم کمک می‌کند که کارگردان ایده‌ها و نظراتی که درباره هر دو پرسوناژ اصلی وجود دارد را از زبان کاراکترهایی بیان کند که از دور یا نزدیک با یکی از طرفین حشرونشر داشته‌اند؛ کاراکترهایی که از مردی ظاهرالصلاح گرفته تا بانوی انتلکتوئل مآبی که سیمایش یادآور یکی از فیلمسازان زن مشهور وطنی است را دربرمی‌گیرد.

ادامه این مطلب از وبگاه #زندگی_آنلاین را در این لینک ببینید.


«ایستاده در غبار» تجلی اسطوره زمان ما/ قهرمانی که مهدویان تصویر می کند گویی حیاتی جاویدان دارد.

قهرمان؛ نیاز هر سینمای داستان گو است که اصالت را پیش از هر چیز به مخاطب خود می دهد و میزان گستردگی مخاطبانش ملاکی بر اثرگذاری و کارکرد درست فیلم در انتقال پیام است که همانا کارکرد و رسالت اصلی رسانه است. اما پیش از این مهم، قهرمان نیاز یک ملت و به نوعی نیاز و خاستگاه یک اجتماع آرمان گرا و کمال نگر است.

قهرمان که آمال یک ملت را تجلی می بخشد و به آن ساحتی عینی می دهد که از دل آرزوها و آرمان های جمعی یک ملت برخاسته، بی شک نقش عمده ای در تحقق این اهداف جمعی مشترک میان هر ملتی است.

در این میان، یکی از جلوه گاه های اثرگذار قهرمان در تجسم صوری آن که بی واسطه می تواند نبض مخاطب و ملت را در دست گیرد و او را با همذات پنداری دیالکتیکی با خود تا میعادگاهش همراه سازد، ساحت سینما و ادبیات نمایشی داستان گوست.

نقش سینما در تجلی قهرمان بسیار اساسی است تا آنجا که در این باره، بسیار نوشته اند و تحلیل ها ارائه داده اند. از سویی دیگر، تاریخ هر ملت بستر و مأمنی است برای تبلور و رشد قهرمان هایی حقیقی که در زمان خود نوستالژی قهرمانان اسطوره ای را تحقق می بخشند. حال اینکه رسانه ها، و صاحبان قدرت رسانه و فرماندهان اذهان عمومی تا چه میزان در تحقق این آرمان در ذهن و دل و جان یک ملت نقش دارند مسأله ای است که خود به تحلیلی جدا نیازمند است.

ادامه این مطلب از وبگاه #سینما_پرس را در این لینک ببینید.


فیلم «بارکد» را ببینیم یا نه؟

داستان «بارکد» درباره چیست؟

خلاصه قصه‌ای که از فیلم منتشر شده چیز زیادی به شما نمی‌گوید: «پشت هر آدمی داستانی هست و پشت هر داستانی یه آدم، بهتره قبل از هر قضاوتی یکم صبر داشته باشیم.» داستان اصلی اما داستان همان آدم است. داستان بهرام رادان که سراغ یک آدم سرمایه‌دار می‌رود و مجبور می‌شود برای استخدام در سیستم او برگردد به عقب و همه قصه زندگی‌اش را برای او تعریف کند. قصه زندگی با هم‌خانه‌ا‌ش (محسن کیایی) و اتفاق‌های عجیب و غریبی که از سر می‌گذرانند.

چرا باید فیلم «بارکد» را ببینیم؟ چرا نباید «بارکد» را ببینیم؟

-به سبک فیلم‌های قبلی کیایی، با فیلمی قصه‌گو طرف هستیم که البته مثل چند فیلم قبلی روایت‌های متقاطع و بازی‌های زمانی دارد اما این نوع روایت برای مخاطبان عام سینما کاملا قابل فهم و جذاب است.

-بامزه‌ترین اتفاق فیلم‌های کیایی هنوز بازی‌های شیرین برادرش است. محسن کیایی این بار هم بار طنز فیلم را به دوش می‌کشد و با دیالوگ‌ها و استعداد همیشگی‌اش شما را حسابی می‌خنداند.

-مثل دو فیلم قبلی کیایی باز هم با یک قصه سطحی طرف هستیم. قصه رییس شرکتی (رضا کیانیان) که قدرت و نفوذ دارد و با کارهایی کثیف بار خودش را بسته و حالا حامد (بهرام رادان) می‌خواهد دست او را رو کند.

ادامه این مطلب از وبگاه #چی را در این لینک ببینید.


یادداشتی بر فیلم Fish & Cat (ماهی و گربه) به کارگردانی شهرام مکری

کارگردان : شهرام مکری

نویسنده : شهرام مکری

بازیگران : سعید ابراهیمی فر , سیاوش چراغی پور , بابک کریمی

جوایز :

برنده جایزه افق نور هفتادمین جشنواره فیلم ونیز ۲۰۱۳

برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره فیلم لیسبون پرتغال ۲۰۱۳

برنده جایزه ویژه هیات داوران بخش فیلم‌های بلند داستانی آسیا‌ در جشنواره بین‌المللی فیلم دبی ۲۰۱۴

برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره بین‌المللی فیلم استانبول ۲۰۱۴

برنده جایزه بهترین فیلم از نگاه منتقدان در جشنواره فریبورگ سوییس ۲۰۱۴

خلاصه داستان : چند دانشجوی دختر و پسر برای شرکت در جشن بادبادک بازی به شمال کشور رفته‌اند. در همسایگی کمپ کوچک آنها کلبه-رستورانی قرار دارد که سه مرد ساکن آن هستند. رستوران به گوشت احتیاج دارد و جز این جوان‌ها شکاری در آن اطراف نیست و ...

نویسنده : آرتا برزنجی

بن مایه ی فرمی ماهی و گربه مشخصا از فیلم کوتاه شهرام مکری "محدوده ی دایره" گرفته شده (که البته محدوده ی دایره خود اقتباسی فرمی از "فیل" ون سنت بود).پس از سکانس های ابتدایی،فیلم وارد همان فرم دایره ای "محدوده ی دایره" می شود. اگر براک و پیکاسو قصد نمایش وجوه مختلف اجسام در یک تصویر را داشتند،مکری در پی نمایش وجوه مختلف قضایا در یک فیلم است .در "ماهی و گربه" بیننده ماجرا را هر بار از نگاه یکی از شخصیت ها می بیند،یا بهتر است بگوییم هر بار یکی از شخصیت ها را در حین ماجرا دنبال می کند.فضاسازی و نورپردازی "ماهی و گربه" به نحو احسن صورت گرفته است.

ادامه این مطلب از وبگاه #نقد_فارسی را در این لینک ببینید.