فیلم Lawless جزو فیلمهایی بود که من به عنوان یک پیشنهاد دیدم و نمیتونم بگم دوستش نداشتم هرچند ساختار سادهای داشت و همیشه من از داستانهای واقعی استقبال میکنم.
داستان: برادران باندورات سه فردی هستند که در امر تولید قاچاق مشروبات الکلی و توزیع آنها فعالیت میکنند، آن هم در دورهی Depression آمریکا در دههی ۲۰ و ۳۰، با انتقال مردی از پایتخت برای مبارزه با دست اندرکاران این صنعت، شرایط کار کمی متفاوت میشود چون آنها اهل باج دادن نیستند و….
ادامه این مطلب از وبگاه #مای_شوتز را در این لینک ببینید.
حتی یادم میآید کلاس پنجم ابتدایی وقتی برای نخستین بار عینکی شدم و آن قاب رنگی را روی چشمهایم گذاشتم و صبح فردا با عینک به مدرسه رفتم معلممان چشم غرهای بهم رفت و گفت: “چقدر بهت گفتم اینقدر سرت توی کتاب نباشه همین که درس مدرسه را میخوانی بس است حالا وقتی واسه این چشم ضعیفی این ترم تجدید شدی میفهمی دیگر نباید شور چیزی را دربیاوری”
الان سالهای سال از آن روزها میگذرد و من هنوز گاهی یواشکی کتاب میخوانم. هنوز یواشکی.
ادامه این مطلب از وبگاه #بازده را در این لینک ببینید.
خواندن کتاب به مراتب نسبت به نشریات و روزنامهها بر افزایش طول عمر تأثیرگذارتر است. کارشناسان علت این مسئله را درگیر شدن ذهن خواننده با محتویات کتابها میدانند. نتایج یک تحقیق نشان داده که مطالعه کتاب به افزایش عمر کمک میکند.
کتاب خواندن به عنوان راهی برای تحمل شرایط زندگی، نه تنها باعث افزایش طول عمر میشود، بلکه آنهایی که روزی ۳۰ دقیقه مطالعه میکنند بیش از افرادی که اصلا اهل کتاب خواندن نیستند عمر میکنند.
ادامه این مطلب را از وبگاه #فرادید را در این لینک ببینید.
"فروشنده" جدیدترین ساخته اصغر فرهادی اولین اثر کارنامه سینمایی این کارگردان است که بحث ها و گفتگوهای فراوانی را پس از تماشا بین عوام و خواص در پی داشته است. اگر پس از تماشای "چهارشنبه سوری" بحث و جدلهایی فقط بین زوج های جوان پیش می آمد، "فروشنده" بین تمامی اقشار جامعه فکر و ذهن را چه به لحاظ فرم و چه به لحاظ فرامتن مشغول کرده است.
نکات بسیار در رابطه با این فیلم چه منفی و چه مثبت، توسط نویسندگان و منتقدان سینمایی عنوان شده است. اما نگارنده نکاتی را که در ادامه می آید و حاوی هوش و ذکاوت اصغر فرهادی در ارائه اطلاعات است، در کمتر مطلب و نوشته و حتی بحث های شفاهی دورهمی خوانده و شنیده است.
ادامه این مطلب از وبگاه #نقد_فارسی را در این لینک ببینید.
رمانى از کن کیزى (١٩٣۵-۲۰۰۱) ، نویسندۀ امریکایى، که در ١٩۶٢ منتشر شد. گویندۀ داستان، شخصى که خودش در تیمارستان بسترى است، با اولین جملاتش حال و هواى کابوسوار این تیمارستان و حوادث کتاب را براى خواننده روشن مىسازد. این تیمارستان در نظر خواننده به صورت تشکیلاتى براى سرکوب و تلقین زیرکانه جلوهگر مىشود که بسیار خوب کار مىکند و همۀ ساکنان درماندهاش را تسلیم کرده. شوک الکتریکى و عمل جراحى لوبوتومی مغز از جمله وسائل سرکوب بشمار مىآیند.
ریاست این سازمان در دست سرپرستار یا «بیگ نرس»، زن چاقى با هیکل بىقواره و ترسناک است. پس از گذشتن صفحاتى از کتاب، مک مورفى، قهرمان داستان، مرد چهارشانه و تازهواردى که بلند و بىپروا مىخندد، در مقابل او قد علم مىکند.
ادامه این مطلب از وبگاه #یک_پزشک را در این لینک ببینید.