صداهای مراکش، سفرنامه ی الیاس کانتی (نویسنده) است از کشور مراکش. سفرنامه ای پر از روح و فرهنگ و زندگی مراکشی از نگاه نویسنده ی غربی. صداهای مراکش با این که نثر ساده ای داره اما پره از احساس های شاعرانه و عارفانه که خاص کشور مراکش هست.
اگر سفر کردن رو دوست دارین و مراکش جزو لیست کشورهاییه که حتما باید ببینید، این کتاب رو حتما حتما بخونید، نویسنده شما رو با خودش به سفر مراکش میبره : )
یه قسمت از کتاب:
در هنوز باز بود و بچه ها امیدوار و صبور، همچنان در خیابان ایستاده بودند. حس میکردند صاحب رستوران در طول خاطره گفتنش کاری با آن ها نخواهد داشت و من پیوسته با خود میگفتم چه خوب که زبان این مرد را نمیفهمند. اویی که چنین با تحقیر از این یچه ها یاد میکرد در چشم بر هم زدنی خود شایسته ی تحقیر شده بود....
ادامه این مطلب از وبگاه #رنگی_رنگی را در این لینک ببینید.
صادقیه در بیات اصفهان کتاب عجیبی ست. شمارهی صفحه ندارد، چیدمان متن در آن به شکل معمول نیست و مقدمهی آن هم یادداشتی ست با عنوان «طرز خواندن». این کتاب اثر کیوان طهماسبیان است و نشر گمان آن را در ۱۰۶ صفحه، بهتازگی با قیمت ۱۲هزار و ۵۰۰ تومان منتشر کرده. بهترین معرفی برای این کتاب، احتمالاً، همین تصویر است و متن مقدمهی آن که در ادامه (مطابق با رسمالخط کتاب) میخوانید.
طرز خواندن
متن روی بهرام صادقی، یعنی نه فقط بهرام صادقیی در متن، که متنشدهی بهرام صادقی، لاجرم باید شکل خودش باشد: بیقرارِ فرّارِ سرگردانِ حاشیهها، و تکهتکه، ذو به «مقصدهای نامعلوم»…
پس در بیات اصفهان نواخته شود که میگویند نغمهایست گاه شاد و گاه غمگین، برای قبل از طلوع، رنگش سبز، و عنصرش آتش…
پس صفحهها ـ تو بگو سبز، سبزِ بیات که بوی نای ملالِ فروبهای اصفهان بدهد ـ تقسیم و حاشیهدار میشوند، تا خطوطِ یکنواختِ موازی، خطوطِ ملالاورِ قانون، انبوهتر شوند…
پس بهتر است خواننده کُند بخواند و سنگر و قمقمههای خالیی بهرام صادقی مدام دمِ دست باشد، تا پریدن از متنی به متنِ دیگر عادت شود؛ و نیز عادت شود، بر سطحِ صفحه، از صدای درشتترِ متن پریدن به صدای ریزترِ حاشیهها، که مثل زمزمهی یک خود با «خودِ» دیگرش غرقِ گفتوگوست ـ با متن: متنی که در پوست خود نگنجد و از خود مدام بزند بیرون، به حاشیه…
ادامه این مطلب از وبگاه #خوابگرد را در این لینک ببینید.
امروز مصادف است با سالگرد تولد اینگرید برگمن، بازیگری که به زبانهای انگلیسی،سوئدی،ایتالیایی،فرانسوی، لهستانی و آلمانی مسلط بود.سوئدیها به وجودش افتخار میکنند تا حدی که میدانی را در شهر استکهلم به نام او نامگذاری کردهاند. در یک رأیگیری در میان ۵۰ هزار منتقد از سراسر جهان اینگرید به عنوان سومین بازیگر بزرگ زن جهان پس از کاترین هپبورن و مریل استریپ انتخاب شد.
اینگرید برگمن در ۲۹ آگوست سال ۱۹۱۵ در شهر استکهلم دیده به جهان گشود. ۲ ساله بود که مادرش را از دست داد و در ۱۲ سالگی پدرش درگذشت. سپس سرپرستی وی را عمویش بر عهده گرفت. عموی او که فردی مقتدر و به اصول تربیتی بسیار پایبند بود تمام تلاش خود را کرد تا جای پدرش را بگیرد و مانند فرزندان خودش از او مراقبت کند. اینگرید به اصرار عموی و زنعمویش تا پایان دبیرستان درس خواند. عمو اصرار داشت که وی به دانشگاه برود اما اینگرید ترجیح داد به مدرسه سلطنتی هنرهای دراماتیک استکهلم برود و در آنجا در رشته تئاتر ادامه تحصیل دهد. عموی اینگرید اول مخالف بود ولی سرانجام با اصرارهای اینگرید و همسرش رضایت داد، اما شرط کرد اگر وی نتواند در آزمون دورهای مدرسه موفق شود باید برای همیشه قید بازی در تئاتر و سینما را بزند. اینگرید در آزمون ورودی مدرسه شرکت کرد اما وقتی وی را در مدرسه نپذیرفتند تصمیم به خودکشی گرفت. درست در لحظهای که او قصد انجام این کار را داشت دخترعمویش خبر قبولی وی را در مدرسه برایش آورد بنابراین اینگرید جوان در ۱۷ سالگی وارد مدرسه سلطنتی هنرهای دراماتیک استکهلم شد.
ادامه این مطلب از وبگاه #یک_پزشک را در این لینک ببینید.
در حالی که هفتمین ماه از سال 2016 میلادی به پایان رسیده است جدول پرفروشترین سینگلها و آلبومهای سال انگلستان هم دستخوش تغییر شدهاند.
به گزارش از وبگاه #کافه_سینما ، در جدول پرفروشترین سینگلهای انگلستان (تا پایان ماه جولای) دریک در صدر قرار گرفته است. ترانه One Dance این خواننده کانادایی با فروشی معادل یک میلیون و سیصد و هفتاد و چهار هزار نسخه علاوه بر ثبت رکورد پرفروشترین سینگل سال انگلستان موفق به حضور پانزده هفتهای در صدر جدول پرفروشترین ترانههای هفته این کشور هم شده است. گروه دانمارکی لوکاس گراهام هم در جایگاه دوم و پائینتر از دریک قرار دارند. ترانه 7Years آنها با فروش یک میلیون و سیصد و هجده هزار نسخهای در مکان دوم جدول پرفروشترین ترانههای سال انگلستان قرار دارد.
ادامه این مطلب را در این لینک ببینید.
یکی از با احساسترین خوانندههای پاپ ماست که وقتی صدایش را میشنوید، میترسید نکند همین حالا بغضش بترکد و ادامه ترانه روی زمین بماند. این جملهها و شوخیهای مشابهش یعنی صدای «محمد علیزاده» جور خاصی است؛ هر قدر هم که شاد بخواند، باز هم آن غم و ناله از پس صدایش بیرون میزند. باید او را جزو آن دسته از خوانندگانی دستهبندی کرد که نمیشود صدایشان را طولانیمدت (مثلا در مجموعه یک آلبوم) شنید ولی در بین قطعههای متنوع، کار با کیفیت و صدای خاص او حتما شنیده میشود (نمیشود نوشت به چشم میآید!). علیزاده از وقتی با «فرزاد حسنی» زلف گره زد، بیشتر رسانهای شد و خواننده ثابت تیتراژهای برنامههای او هم لقب گرفت؛ فوقالعاده (دعوتت میکنم امشب به نبودنم به یادم)، خداحافظ (خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام)، حالمو زیبا کن (شب هنوز نرفته اما تو چرا بیداری) و… نمونههای موفقی از این همکاری است.
ادامه این مطلب از وبگاه #چی را در این لینک ببینید.