«ارتباط هنرمند و مردم را نمی توان قطع کرد».
کاوه یغمایی شاید بهنوعی ادامهدهنده راه پدرش در موسیقی باشد اما هیچگاه زیر چتر نام «کوروش» قرار نگرفت. کار خودش را کرده و اهل کوتاهآمدن و گذشتن از حقش هم نبوده و نیست؛ که اگر بود شاید حالا در آستانه ۵٠سالگی بیشتر از سه آلبوم داشت. برای نسل جوانی که اواسط دهه ٧٠ در ایران که با موسیقی راک آشنا شده بودند و شاید حتی گیتارالکتریک را از نزدیک هم ندیده بودند، کاوه یغمایی نماد راک بود. کنسرتهای کاوه و گروهش همیشه پرطرفدار بوده و فرقی نمیکرد فرهنگسرای بهمن باشد یا سالن میلاد نمایشگاه. کاوه بدون اینکه بخواهد نمادی از راک فارسی شد، اما همیشه دغدغهاش موسیقی بوده که در بین عموم مردم نفوذ کند و حتی مخاطب فراگیر اما خاموش را بیدار کند. در تمام این سالها از ایجاد سوءتفاهم دوری کرده و کمتر در رابطه با آثارش اظهارنظر کرده است و ترجیح میدهد این کار را به منتقدان واگذار کند. حالا با چنین روندی از معدود موزیسینهایی است که هم وجه آرتیستی خود را حفظ کرده و هم توانسته مخاطب گسترده داشته باشد. او پس از آلبوم «مترسک» موقعیت خوبی برای کار در ایران داشت اما ترجیح داد ریسک کند و کار در شرایطی جدید و دشوار اما حرفهای را تجربه کند.
ادامه این مطلب از وبگاه #موسیقی_ایرانیان را در این لینک ببینید.
زنی خبرنگار که بعد از چند مصاحبه با مرد شماره یک فرانسه اخت میشود، به او خو میگیرد و همسرش میشود اما بعد از مدتی متوجه خیانتهای همسرش و دوستی او با زنی دیگر – گیه، بازیگر فرانسوی- میشود. به همین دلیل هم از فرانسوا اولاند جدا میشود، عنوان بانوی اولی را از دست میدهد اما خبرنگار میماند و داستان زندگیاش، از زمان آشنایی با فرانسوا اولاند تا دوران جدایی و حتی بعد از آن را به تصویر میکشد. این خلاصه آنچیزی است که در «برای این لحظه متشکرم» اتفاق میافتد. یک اتفاق واقعی که شحص اول حکومت فرانسه را مردی هوسران معرفی میکند و تصویری خیلی نزدیک از او ارایه میکند. این کتاب را که دو روز بعد از چاپش ۲۰۰ هزار نسخه در فرانسه فروخت را حتما بخوانید.
کتاب برای این لحظه متشکرم را چه کسی نوشته؟
والری تریویلر این کتاب را نوشته است. او خبرنگاری سیاسی بود که به خاطر نوع کارش از زمانی که اولاند هنوز رییسجمهوری فرانسه نشده بود با او نشست و برخاست داشت، مصاحبه میکرد و… . آشنایی آنها در نهایت به ازدواج کشید و بعد با خیانت اولاند به والری، بانوی اول فرانسه، عنوان پرطمطراقش را با لقب «نویسنده یکی از پرفروشترین کتابهای تاریخ فرانسه» تاخت زد.
ادامه این مطلب از وبگاه #چی را در این لینک ببینید.
در این مقاله مهمترین انتخابهای سایت معتبر پلی لیست را با هم مرور میکنیم. فهرست بهترین فیلمهای غیرانگلیسی زبان قرن بیستویکم با این تأکید که از هر کارگردان یک فیلم انتخاب شده است و فیلم مستند هم در این میان وجود ندارد. از فیلم عباس کیارستمی تا فیلم اودیارد که نخل طلای پارسال را دریافت کرده بود در این لیست مشاهده میشود. امید است معرفی کوتاه داستان و سبک فیلمساز کمکی به دوستداران هنر هفتم برای انتخاب و آشنایی با این فیلمهای مهم و جذاب قرن اخیر در دنیای سینما باشد.
زندگی دیگران ٢٠٠٦ (The Lives Of Other )
در فیلم «توریست» فلوریان هنکل فون دونرسمارک (محصول ٢٠١٠) شاهد افراط و تفریطهای گیجکنندهتری هستیم، چون این فیلم سعی در تقلید و دنبالهروی از اثر فوقالعاده، متفکرانه و محتاطانه این کارگردان یعنی «زندگی دیگران»، برنده جایزه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان داشته است. داستان فیلم درباره یک مأمور اشتازی تنها (اورلیش موئه) است که مأموریتش استراق سمع و زیرنظر گرفتن رابطه بین یک نمایشنامهنویس معروف (سباستین کخ) و معشوقه بازیگرش (مارتینا گدک) است. فیلمی زیبا که با ظرافت بسیار ساخته شده؛ درواقع «زندگی دیگران» از یکطرف تصویر دلخراشی است از یک حکومت تمامیتخواه غیرانسانی و از طرف دیگر ادای احترامی است دلگرمکننده در برابر تمرد و شورش؛ هر چند کوچک.
مامان ٢٠١٤(Mommy)
حضور خاویر دولان، کارگردان کانادایی در عرصه بینالمللی سینما تفرقهانداز است- ملودرامهای پر از تشویش و آلمودوار گونه او سنگینتر از آنی هستند که بتوان هضمشان کرد. اما «مامان» پرمایهترین و قابل فهمترین نسخه از تمهای تکراری او است....
ادامه این مطلب از وبگاه #نقد_فارسی را در این لینک ببینید.
خبر غافلگیرکننده امروز برای ما فوت ستاره بزرگ سینمای کشورمان -داوود رشیدی- بود.
پیشتر در یکی از شبکههای اجتماعی نوشته بودم وقتی آرام آرام در تمام کردن سالهای سی سالگی هستید، یکی از چیزهای دردناک، جدایی ناگزیر ستارههای دوران کودکی و نوجوانیتان از شماست. تا وقتی که کودک بودیم، هیچ وقت تصور نمیکردیم که ستارههای زندگیمام از فوتبالیستها گرفته تا هنرپیشهها و هنرمندان، روزی ما را تنها بگذارند، آخر آنها را آنقدر آنها را مملو از طراات و تازگی و شوق برای زندگی میدیدم و آنقدر با مفهوم مرگ غریبه بودیم که این ناگزیر را درک نمیکردیم.
اما حالا بیشتر آن ستارههای دوستداشتنی زندگی ما بازنشسته، پیر و فرتوت شدهاند، ماهها منتظر میمانی که شاید کاری تازه از آنها ببینی، اما زمانه دیگر انرژی کارهای تازه آنها را ربوده است و باید آرشیوها را جستجو کرد با زنده کردن خاطرات خوش گذشته، نیرویی تازه پیدا کرد.
پرستویی جای به حق اشاره کرده بود که انتظامی، کشاورز، نصیریان، مشایخی و رشیدی، پنجتن سینمای ایران هستند. نسلی از غبار سالهای دور، برای مایی که هیچ تصوری از سالها دههها ۴۰ و ۵۰ نداشتیم، به این میمانست که این ستارهها از آسمان ظهور کرده و یک شبه هنرپیشه شدهاند. این نسل از تئاتر و از دامن تحصیلات آکادمیک و یا با با پله پله مشق کردن و مرارت، خود را چهره کردند. آن زمان که به سبک امروز هیچ کس به خاطر خوشچهرگی یا یکی دو کار موفق، شما را در صدر نمینشاند.
ادامه این مطلب از وبگاه #یک_پزشک را در این لینک ببینید.
درباره فیلم
فیلم پدر خوانده با ۶ میلیون دلار هزینه ساخته شد، اما در اکران عمومیاش در سال ۱۹۷۲ طی ۱۸ هفته بیش از ۱۰۱ میلیون دلار فروش کرد و نامزد دریافت ۱۱ جایزه اسکار شد و ۳ جایزه به دست آورد. ال رودی، تهیهکننده فیلم، در یادآوری خاطرات آن روزها میگوید:
پدرخوانده پردردسرترین فیلمی بود که میتوانم به خاطر بیاورم و هیچکس حتی از یک روز حضور در سر صحنه آن لذت نبرد.
کاپولا هم در موافقت این مسئله میگوید: تنشها بدون توقف ادامه داشت و من هر روز منتظر اخراج بودم.
البته شاید این تنشها و مشکلات از نویسنده رمان به فیلم و عوامل آن به ارث رسیده بود. ماریو پوزو، نویسنده کتاب، هم مشکلات فراوانی برای انتشار کتابش داشت و ۸ ناشر آن را بدون توجه به محتوایش رد کرده بودند، چون نمیخواستند از یک نویسنده میانرتبه با بدهیهای فراوان و سابقه قماربازی کتابی چاپ کنند. آشنایی با یک دوست در نهایت مقدمات چاپ کتاب را فراهم کرد و برای ۶۷ هفته پرفروشترین کتاب فهرست نیویورک تایمز بود....
ادامه این مطلب از وبگاه #کجارو را در این لینک ببینید.