خبر غافلگیرکننده امروز برای ما فوت ستاره بزرگ سینمای کشورمان -داوود رشیدی- بود.
پیشتر در یکی از شبکههای اجتماعی نوشته بودم وقتی آرام آرام در تمام کردن سالهای سی سالگی هستید، یکی از چیزهای دردناک، جدایی ناگزیر ستارههای دوران کودکی و نوجوانیتان از شماست. تا وقتی که کودک بودیم، هیچ وقت تصور نمیکردیم که ستارههای زندگیمام از فوتبالیستها گرفته تا هنرپیشهها و هنرمندان، روزی ما را تنها بگذارند، آخر آنها را آنقدر آنها را مملو از طراات و تازگی و شوق برای زندگی میدیدم و آنقدر با مفهوم مرگ غریبه بودیم که این ناگزیر را درک نمیکردیم.
اما حالا بیشتر آن ستارههای دوستداشتنی زندگی ما بازنشسته، پیر و فرتوت شدهاند، ماهها منتظر میمانی که شاید کاری تازه از آنها ببینی، اما زمانه دیگر انرژی کارهای تازه آنها را ربوده است و باید آرشیوها را جستجو کرد با زنده کردن خاطرات خوش گذشته، نیرویی تازه پیدا کرد.
پرستویی جای به حق اشاره کرده بود که انتظامی، کشاورز، نصیریان، مشایخی و رشیدی، پنجتن سینمای ایران هستند. نسلی از غبار سالهای دور، برای مایی که هیچ تصوری از سالها دههها ۴۰ و ۵۰ نداشتیم، به این میمانست که این ستارهها از آسمان ظهور کرده و یک شبه هنرپیشه شدهاند. این نسل از تئاتر و از دامن تحصیلات آکادمیک و یا با با پله پله مشق کردن و مرارت، خود را چهره کردند. آن زمان که به سبک امروز هیچ کس به خاطر خوشچهرگی یا یکی دو کار موفق، شما را در صدر نمینشاند.
ادامه این مطلب از وبگاه #یک_پزشک را در این لینک ببینید.